«ایران، چین، روسیه» و چشمانداز عقبنشینی آمریکا از نقاط استراتژیک جهان
تاریخ انتشار: ۲۳ آبان ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۰۸۴۲۶۴
روزنامه فایننشال تایمز در گزارشی با اشاره به اینکه «ایران، چین و روسیه سه رقیب اصلی آمریکا در سه نقطه استراتژیک جهان هستند» خاطر نشان کرد، ایالات متحده در نهایت با ظهور قدرتهای توسعهطلب در اروپا، آسیا یا خاورمیانه تهدید میشود که تلاشهای واشنگتن برای حفظ هژمونی خود در دنیا را به چالش میکشند.
به گزارش ایسنا، این رسانه بریتانیایی در گزارش خود با این مقدمه که «جو بایدن تنها یک فرد پیر نیست، بلکه نماینده یک تفکر پیر است که به دهه ۱۹۴۰ میلادی بازمیگردد» نوشت: رئیسجمهور آمریکا معتقد است که اگر آمریکا نقش پلیس جهان را بازی کند، ملت او و کل جهان امنتر هستند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
این دیدگاهی که بایدن بیان کرد به پایان جنگ جهانی دوم بازمی گردد؛ زمانی که نخبگان آمریکایی به این نتیجه رسیدند که انزواطلبی دهه ۱۹۳۰ به ظهور آلمان نازی و امپراتوری ژاپن کمک کرده است و نهاد امنیتی واشنگتن تصمیم گرفت که دیگر این اشتباه را مرتکب نشود.
فایننشال تایمز ادامه داد: از هری ترومن تا باراک اوباما، هر رئیسجمهور ایالات متحده سیاست خارجی خود را بر اساس شبکهای از ائتلافهای جهانی، به ویژه ناتو و معاهده امنیتی ایالات متحده و ژاپن استوار کرد. وقتی دونالد ترامپ، رئیسجمهور شد با مواجهه با متحدان کلیدی مانند آلمان و ژاپن بهعنوان مفت خورهای ناسپاس، تا حدی این اجماع را زیر پا گذاشت.
سپس بایدن به عنوان رئیسجمهور به رویکرد سنتی آمریکا بر اساس اتحاد بازگشت. اما این امکان وجود دارد که او آخرین رهبر ایالات متحده باشد که با تمام وجود از ایده آمریکا به عنوان «هژمونی لیبرال» - اصطلاح آکادمیک برای پلیس جهان - استقبال میکند.
در این میان، چشمانداز بازگشت ترامپ به کاخ سفید در سال آینده علامت سوال بزرگی را در مورد آینده رهبری آمریکا در جهان ایجاد میکند. او در اولین دوره ریاست جمهوری خود به خروج ایالات متحده از ناتو علاقهمند بود. در دوره دوم، در واقع او ممکن است از آن عبور کند. در حقیقت، اگر او رادیکالترین نسخه ایدئولوژی خود مبنی بر «اول آمریکا» را دنبال میکرد، دولت دوم ترامپ میتوانست با این ایده که میگوید به نفع آمریکاست که زیربنای ترتیبات امنیتی را در سه منطقه استراتژیک جهان - اروپا، شمال شرق آسیا و خلیج فارس - ایجاد میکند، با یک شکست کامل روبرو شود.
در هر یک از این مناطق، آمریکا اکنون با یک رقیب فعال روبرو است که مشتاق دیدن خروج آن است. در اروپا، آن رقیب روسیه است. در آسیا چین است. در خاورمیانه نیز ایران است. روسیه به اوکراین حمله کرده است. چین پایگاههای نظامی در سراسر دریای چین جنوبی ساخته و تایوان را تهدید میکند. ایران از نیروهای نیابتی مانند حزبالله، حماس و حوثیها در یمن برای به چالش کشیدن دوستان آمریکا در سراسر منطقه استفاده میکند.
اگر ایالات متحده بهطور جدی تعهدات نظامی خود را در سراسر جهان کاهش دهد، چین، روسیه و ایران همگی سعی میکنند از خلاء قدرت ناشی از آن استفاده کنند. در این میان، سه کشور همکاری نزدیکتری با هم دارند. همه آنها مشتاقانه ایده «جهان چند قطبی» را ترویج میکنند که رمزی است برای پایان دادن به هژمونی آمریکا.
در خود ایالات متحده نیز اجماع دو حزب جمهوریخواه و دموکرات به نفع رهبری جهانی فعال به وضوح در حال شکست است. در سال ۲۰۱۶ که ترامپ در آن بهعنوان رئیسجمهور انتخاب شد، یک نظرسنجی نشان داد که ۵۷ درصد از آمریکاییها موافق بودند که ایالات متحده باید «با مشکلات خود کنار بیاید و اجازه دهد دیگران به بهترین شکل ممکن با مشکلات خود برخورد کنند.»
این رسانه بریتانیایی نوشت: ترامپ روند خروج آمریکا از افغانستان را آغاز و بایدن آن را تکمیل کرد. اما جو بایدن سپس از طریق حمایت از اوکراین و تایوان و در واکنش به جنگ اسرائیل و غزه تلاش کرد تا رهبری جهانی ایالات متحده را مجدداً تأیید کند.
در مقابل، ترامپ و دیگر جمهوریخواهان برجسته، مانند ران دیسانتیس، علیه کمک به اوکراین روی آوردهاند. جمهوریخواهان همچنان در حمایت خود از اسرائیل ثابت قدم هستند اما جناح چپ حزب دموکرات بهطور فزایندهای مخالفت میکند. نظرسنجیها نشان میدهد که مردم آمریکا بهشکل رو به افزایش نسبت به چین مشکوک هستند. اما اینکه آیا این به تمایل به جنگ برای تایوان ترجمه میشود، جای سوال دارد.
در اینجا، محدودیتهای عملی نیز وجود دارد. با افزایش تنشهای امنیتی در سراسر جهان، ایالات متحده بهطور روز افزون برای ایفای نقش پلیس در سه منطقه اصلی بهطور همزمان مشکل پیدا میکند. یکی از دلایلی که دولت بایدن در تأمین موشکهای دوربرد اوکراین نسبتاً خسیس بوده است، ممکن است این باشد که پنتاگون میخواهد بخشی از ذخایر خود را - در صورتی که برای تایوان مورد نیاز باشد، نگه دارد. افزایش مخارج دفاعی نیز در شرایطی که ایالات متحده کسری بودجه ۵.۷ درصد تولید ناخالص داخلی دارد و بدهی ملی آن به ۱۲۳ درصد تولید ناخالص داخلی میرسد، ساده نیست.
به نوشته فایننشال تایمز، مدتهاست که این مکتب فکری در دانشگاه وجود دارد که ایالات متحده باید تعهدات نظامی خود را در خارج از کشور بهطور جدی کاهش دهد. پروفسورها جان میرشایمر و استفان والت استدلال کردهاند که وقتی صحبت از حفظ توازن قوا در اروپا، خاورمیانه و آسیا میشود، «واشنگتن باید (تامین) پول را به قدرتهای منطقه بسپارد».
در واقع، مشکل اینجاست که قدرتهای منطقهای که آمریکا به آنها فشار میآورد، برای کنترل جاهطلبیهای منطقهای روسیه، چین و ایران مجهز نیستند. اتحاد ناتو بدون ایالات متحده در بهترین حالت ناکارآمد به نظر میرسد و در بدترین حالت ممکن است سقوط کند. اسرائیل و عربستان سعودی برای مهار ایران، بدون قدرت ایالات متحده در پس زمینه مبارزه خواهند کرد. ژاپن، کره جنوبی، فیلیپین و استرالیا نیز با مشکلات مشابهی با چین در آسیا مواجه خواهند شد.
عواقب عقبنشینی آمریکا از جهان احتمالاً در آخرین مرحله در خود ایالات متحده احساس خواهد شد. اما همانطور که نسل پس از ۱۹۴۵ فهمید، حتی آمریکا نیز در نهایت با ظهور قدرتهای غیر دموکراتیک و توسعهطلب در اروپا، آسیا یا خاورمیانه تهدید میشود.
انتهای پیام
منبع: ایسنا
کلیدواژه: ايران آمريكا روسيه چین ناتو تايوان ایران و آمریکا عملیات طوفان الاقصی رژيم صهيونيستی آمريكا ایالات متحده رئیس جمهور
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۰۸۴۲۶۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
آیا جان توافق ایران و عربستان با ابتکار چین در خطر است؟/ پکن از ترس تحریم های ثانویه فروش نفت از تهران را کاهش خواهد داد/ دیپلماسی تلفنی چین میان ایران و آمریکا موفق بود
به گزارش جماران، اندیشکده چتم هاوس در گزارشی درباره تاثیر تنش میان جمهوری اسلامی ایران و رژیم اسرائیل بر تلاش های چین برای برقراری صلح در منطقه نوشت:
حملات پهپادی و موشکی ایران علیه اسرائیل در 13 آوریل، و پاسخ متعاقب اسرائیل، ثبات آشتی عربستان و ایران را که چین در سال گذشته میانجی آن شده بود، زیر سوال برد: این حملات چشمانداز استراتژیک را بهطور چشمگیری تغییر داده است، امنیت منطقهای را دچار ابهام کرده و شهرت اخیر چین را بهعنوان یک میانجی معتبر به بوته آزمایش گذاشته است.
پس از حمله هواپیمای بدون سرنشین ایران، پکن بیدرنگ دیپلماسی تلفنی اضطراری را آغاز کرد تا از تضعیف توافق ایران و عربستان به دلیل وضعیت ناآرام در منطقه جلوگیری کند. وانگ یی، وزیر امور خارجه چین، پس از تماس با همتایان سعودی و ایرانی خود، «تأکید ایران بر هدف قرار ندادن کشورهای منطقه و همسایه» - اشاره ضمنی به عربستان سعودی و دیگر کشورهای خلیج فارس- را تحسین کرد. ممکن است تماسهای مشابهی پس از حمله اسرائیل هم انجام شده باشد. در 19 آوریل، لین جان، سخنگوی وزارت خارجه علنا اعلام کرد که «چین با هر اقدامی که تنشها را بیشتر میکند مخالف است.»
یکی از جنبه های قابل توجه واکنش چین ثبات آن بوده است. این کشور همچنان متعهد به حفظ منافع خود باقی مانده و همزمان از اسرائیل و آمریکا انتقاد کرده و خواستار کاهش تنش شده است. پکن مانند موضع خود در مورد تشدید تنش حوثی ها در دریای سرخ، دور جدید تشدید تنش را «سرریز» جنگ غزه می داند و نه کاتالیزور آن. این نشان می دهد که پایان دادن به درگیری غزه ممکن است یک اثر موجی ایجاد کرده و صلح و تنش زدایی را در سراسر خاورمیانه به ارمغان آورد.
این توضیح می دهد که چرا چین حمله 13 آوریل ایران را محکوم نکرد، بلکه آن را اقدامی دفاع از خود خواند. این کشور خود را درست در مرکز جنگ روایات قرار داده و به طور موثر ادعای دفاع از خود ایران را در برابر ادعای مشابه اسرائیل که برای توجیه مجازات دسته جمعی فلسطینیان در غزه استفاده می شود، قرار داده است.(اسرائیل همچنان حمله بی امان به غزه را دفاع از خود پس از ماجرای هفت اکتبر 2023 می خواند.)
چین در مبادلات خود با ایالات متحده نیز همین کار را انجام داده و از این کشور می خواهد که نقش سازنده ایفا کند و اسرائیل را در زمانی که واشنگتن از پکن خواسته بود تهران را از اقدام متقابل منصرف کند، مهار کند.
آشتی ایران و عربستان در خطر استنگرانی در مورد توافق عربستان و ایران زنگ خطر را در پکن به صدا درآورد. دو عامل کلیدی نگرانی های چین را برانگیخته است. اول، هدف راهبردی ایران در پشت انتقامجویی از اسرائیل، ایجاد یک پارادایم بازدارندگی جدید بود. ایران از سیاست جنگ در سایه و استفاده از نیروهای نیابتی که باعث می شد برخی عملیات های مدیریت شده را به راحتی انکار کند، فاصله گرفت. اسرائیل با حمله متقابل خود ( به اصفهان) در حال آزمایش خطوط قرمز ایران در حالی است که به دنبال مکانیزم امنیتی جدید برای جایگزینی مکانیزم شکسته شده در 7 اکتبر است.
پارادایم جدید ، ریسک پذیری تهران و تل آویو را افزایش می دهد و در نتیجه حملات تلافی جویانه را تشدید و سناریوی درگیری مستقیم را چه در حال حاضر یا بعد معتبرتر می کند. این رویارویی ممکن است به منطقه خلیج فارس هم کشیده شود و کشورهای این منطقه (به ویژه عربستان سعودی) را وادار کند تا مواضع امنیتی خود را مجدداً تنظیم کنند. آنها ممکن است به این نتیجه برسند که ممکن است دوستی بی پروا با ایران خطرات بیشتری نسبت به منافع آن داشته باشد. ریاست جمهوری دوم دونالد ترامپ در ایالات متحده می تواند این روند را بیشتر تسریع کند.
عامل دوم، پیشرفت کندی است که توافق عربستان و ایران از زمان امضای آن در یک سال پیش داشته است. این سازوکار همچنان بر مسائل امنیتی متمرکز بوده و نتوانسته به بررسی فرصت های اقتصادی و فرهنگی ادامه دهد.
یکی دیگر از عوامل مرتبط، تلقی اسرائیل از این معامله به عنوان یک تهدید مستقیم و تمایل بالقوه برای از بین رفتن آن است. اسرائیل ممکن است دوستی ایران و عربستان را بی تاثیر بر روند عادی سازی رابطه خود با عربستان سعودی تلقی نکند، همانطور که ایران با شک به تشکیل ائتلاف امنیتی عربی-اسرائیل تحت حمایت ایالات متحده نگاه خواهد کرد. مطالب درز داده شده به مطبوعات اسرائیل بر مشارکت قابل توجه عربستان و امارات در سیستم دفاع جمعی که تقریباً همه موشکها و پهپادهای ایرانی را در 13 آوریل سرنگون کرد، تأکید کرد، اگرچه این موضوع بعداً توسط ریاض و ابوظبی تکذیب شد.
برای چین، چنین سناریویی خطراتی را برای امنیت انرژی این کشور ایجاد می کند و چشم انداز پکن را برای چارچوب امنیتی جدید در خاورمیانه تیره و تار می کند. یکی از ستون های این مفهوم ایجاد یک پلت فرم گفتگوی چندجانبه در منطقه خلیج فارس تحت ابتکار امنیت جهانی است. چشم انداز چنین کاری می تواند به راحتی با تشدید آشفتگی های منطقه ای تضعیف شود.
جاه طلبی های چین برای محدود کردن نفوذ ایالات متحده بر کشورهای خلیج فارس نیز می تواند معکوس شود. بزرگترین درس برای کشورهای خلیج فارس از دخالت مستقیم ایالات متحده در دفاع از اسرائیل در برابر حمله ایران این است که وقتی فشار وارد می شود، تنها ایالات متحده توانایی ارائه کمک های امنیتی قابل توجه به آنها را خواهد داشت.
با این حال، یک درس دیگر این است که در حالی که ایالات متحده منافع خود را برای دفاع از اسرائیل به خطر انداخته ، ممکن است این کار را برای آنها انجام ندهد. اما واقعیت این است که تصور در خلیج فارس و منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا این است که اسرائیل قادر به تکیه بر توانایی های خود در سناریوی جنگ با ایران نبود.
این چه معنایی برای نقش منطقه ای چین دارد؟ این فرض چین را با فرصتها و چالشهایی در تلاش برای ارتقای خود بهعنوان یک میانجی مسئول و اصول محور در منطقه مواجه میکند. تصور رایج در خلیج فارس از 7 اکتبر این است که ایالات متحده متحد اصلی اسرائیل است، این مسئله شک و تردید در مورد قابلیت اطمینان به واشنگتن را در میان کشورهای عربی منطقه دامن میزند و انگیزهها را برای عربستان سعودی برای متعهد شدن بیشتر به کاهش تنش با ایران افزایش میدهد. بی اعتمادی به ایالات متحده همچنین ایران را تشویق میکند تا توافق خود با عربستان را منفک از تغییر در استراتژی رویارویی خود با اسرائیل پیگیری کند.
جبهه واحد دیپلماتیک آمریکا و کشورهای اروپایی که پس از حملات ایران، از جمله با افزایش تحریمها علیه ایران با اسرائیل تشکیل شد، شراکت تهران با چین و روسیه را نیز تحکیم میکند. با این حال، این بحران محدودیتهای چین را در حفاظت از توافق میان تهران و ریاض، فراتر از درخواست از ایران برای تنشزدایی و ارسال پیامهایی بین ریاض و تهران آشکار کرده است. این تا حدودی به دلیل نقش چین به عنوان یک تسهیل کننده صرف است، نه یک میانجی یا ضامن توافق به سبک و سیاق غربی ها .
دلیل دیگر نفوذ اقتصادی چین است. چین تحت هیچ شرایطی قدرت اقتصادی خود را برای مجازات هر یک از طرفین در صورت نقض مفاد توافق به کار نخواهد گرفت. از منظر چین، تحریمها ممکن است در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا نتیجه معکوس داشته باشند چرا که نوسان های این منطقه می تواند مستقیماً به منابع انرژی چین ضربه بزند.
چین به تلاش برای برقراری ثبات در شمال آفریقا و خاورمیانه ادامه خواهد داد. از آنجایی که ایالات متحده در حال سفت کردن پیچ تحریم صادرات نفتی ایران است، خریدهای چین از ایران تا پایان سال جاری کاهش می یابد تا از تحریم های ثانویه آمریکا در امان بماند. از قضا، این میتواند تعادل چین بین ایران، عربستان سعودی و اسرائیل را آسانتر کند، زیرا این تصور را کاهش میدهد که پکن در حال حمایت مالی از استراتژی دفاعی ایران با خرید نفت از این کشور است.
در سناریوی تیره و تار درگیری گستردهتر، میتوان انتظار داشت که چین همان الگوی بازی را که در جریان حملات حوثیها در دریای سرخ اجراییکرد، اعمال کند: یک اقدام موازنهسازی دقیق با هدف نهایی حفاظت از منافع اقتصادی خود و در عین حال انتقاد از آمریکا و اسرائیل.